ورجلا زدنوَرجَلا زَدَن داد و فریاد و جنجال راه انداختنجهیدن و بیرون جستن از دام، برای مثال خواست نیفتاده به دام بلا / خیزد و زآن ورطه زند ورجلا (ایرج میرزا - ۱۱۱) ادامه... داد و فریاد و جنجال راه انداختنجهیدن و بیرون جستن از دام، برای مِثال خواست نیفتاده به دام بلا / خیزد و زآن ورطه زند ورجلا (ایرج میرزا - ۱۱۱) تصویر ورجلا زدن فرهنگ فارسی عمید
ورجلا زدن (فَ کَ دَ) بیرون جستن. (از دام، ورطه، لجنزار، باتلاق) : خواست نیفتاده به دام بلا خیزد و زآن ورطه زند ورجلا. ایرج میرزا ادامه... بیرون جستن. (از دام، ورطه، لجنزار، باتلاق) : خواست نیفتاده به دام بلا خیزد و زآن ورطه زند ورجلا. ایرج میرزا لغت نامه دهخدا
ورجلا زدن بیرون جستن (از دام ورطه لجنزار باتلاق) :) خواست نیفتاد به دام بلا خیزد و زان ورطه زند ورجلا. (ایرج میرزا) ادامه... بیرون جستن (از دام ورطه لجنزار باتلاق) :) خواست نیفتاد به دام بلا خیزد و زان ورطه زند ورجلا. (ایرج میرزا) فرهنگ لغت هوشیار